آخرین اخبار سینما تلویزیون و چهره ها برجسته

حاشیه های سینما و تلویزیون و فوتبال از چهره را اینجا دنبال کنید

آخرین اخبار سینما تلویزیون و چهره ها برجسته

حاشیه های سینما و تلویزیون و فوتبال از چهره را اینجا دنبال کنید

آخرین اخبار سینما تلویزیون و چهره ها برجسته

علیرضا حقیقی: زندگی ام را مدیون امام رضا (ع) هستم

hashem mohammadi | جمعه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۲:۴۴ ب.ظ
علیرضا حقیقی توجه خاصی به ائمه اطهار (ع) دارد و این را می شود از رفتار و گفتارش فهمید. او به عشق امام رضا (ع) شماره پیراهن 88 را برای خودش در لیگ های اروپایی برگزید.
ویژه نامه کیهان ورزشی - دانیال مطهری: علیرضا حقیقی توجه خاصی به ائمه اطهار (ع) دارد و این را می شود از رفتار و گفتارش فهمید. او به عشق امام رضا (ع) شماره پیراهن 88 را برای خودش در لیگ های اروپایی برگزید.

بازی در جام جهانی حقم بود

من در شرایطی در جام جهانی برای تیم ملی کشورم بازی کردم که برای رسیدن به این جایگاه کلی تلاش کرده بودم و از رقابت با هیچ کس نترسیدم. من چهار سال ذخیره سید مهدی رحمتی بودم و در این مدت تلاش کردم تا بتوانم توانایی خودم را به مربیان نشان دهم. پس از اتفاقاتی که برای رحمتی رخ داد و از تیم ملی خداحافظی کرد، من در چند دیدار دوستانه در ترکیب اصلی قرار گرفتم و در این شرایط سعی کردم بهترین عملکرد را داشته باشم تا نظر مساعد کی روش را جلب کنم.

دانیال داوری در دیدار دوستانه پیش از حضور در جام جهانی برابر گینه 2 گل خورد و در دقایق پایانی کی روش مرا به زمین فرستاد و در همان فرصت کوتاه هم سعی کردم بهترین باشم. من در آن برهه از زمان از لحاظ روحی و روانی در شرایط خوبی به سر می بردم و تمام فکر و ذکرم رسیدن به ترکیب اصلی تیم ملی بود.

کی روش در دو دیدار دوستانه آخر نیز از من درون دروازه به صورت ثابت استفاده کرد. من برای تمام دروازه بانان ملی پوش احترام قائل هستم و همه آنها را دوست دارم اما برای رسیدن به ترکیب ثابت تیم ملی در جام جهانی سخت جنگیدم.

حقیقی: زندگی ام را مدیون امام رضا (ع) هستم

من از عملکرد خودم در جام جهانی رضایت دارم و تمام تلاش خودم را کردم تا از دروازه تیم ملی به خوبی حراست کنم. در دیدار با آرژانتین همه بچه ها فوق العاده بودند و حق ما شکست نبود. مسی روی هنر و تجربه خودش توانست دروازه ما را باز کند. او در پایان بازی هم گفت که این گل، بهترین و خاطره انگیزترین گل من خواهد بود. در پایان این دیدار نیز مقامات فیفا نزد من آمدند و خواستند تا لباس خود در این بازی را برای بایگانی در مقر این نهاد به آنها تحویل دهم. این اتفاق در تاریخ فوتبال ایران وجود نداشته است که پیراهن یک دروازه بان را فیفا بگیرد. این افتخاری است که نصیب کشورم شد و به خاطر این کار باید از تمامی بچه ها و کادر فنی تشکر کنم.

همه به کی روش احترام می گذاشتند

کی روش مربی فهیم و با دانشی است که قطعا برای موفقیت خودش برنامه ریزی می کند و حاضر نیست اعتبار خودش را به خاطر من یا بازیکنی دیگر خراب کند. او مرد بزرگ و دوست داشتنی است که این موضوع را ما در جام جهانی به چشم خود دیدیم. همه بازیکنان و مربیان مطرح با او رفاقت دارند و به دانش و توانایی های او ایمان دارند. در برزیل همه به مربی ایران احترام می گذاشتند و برای ما یک وزنه بزرگ بود.

او در کنار اینکه مربی با دانشی است، نشان داده که روانشناس خوبی هم هست. وی سوابق درخشانی در کارنامه خود دارد و در تیم هایی چون منچستر، رئال و تیم ملی پرتغال مربیگری کرده است. این مربی با همه بازیکنانش دوست است و ما هم او را دوست داریم. امیدواریم یک بار دیگر با حضور این مربی به جام جهانی برویم و این مهم دست یافتنی خواهد بود، اگر برای تیم ملی یکسری امکانات فراهم شود.

حقیقی: زندگی ام را مدیون امام رضا (ع) هستم

خداحافظی از تیم ملی برای نکونام زود بود

نکونام کاپیتان با شخصیتی بود که به خوبی در نقش هماهنگ کننده ظاهر شده بود. او رابطه خوبی بین بازیکنان و مربی بود. وی با همه دوست بود و به خوبی درون زمین کار هدایت و رهبری تیم را انجام می داد. به نظرم او زود از فوتبال ملی خداحافظی کرد. در حال حاضر اتفاقاتی در فوتبال ما در حال وقوع است که متاسفانه می تواند خطرناک باشد. درگیری های بین برخی از مسئولان باعث شده تا امکانات تیم ملی خیلی ضعیف شود. ما اگر می خواهیم که تیم ملی قوی داشته باشیم، نیاز داریم که چند دیدار تدارکاتی خوب هم داشته باشیم. این جدا از امکانات سخت افزاری نظیر لباس، زمین و ... است.

با من در پرسپولیس بدرفتاری شد

من در پرسپولیس دوست داشتتم که بازی کنم اما برای اینکه برای تیم مشکلی پیش نیاید از اعتراض و حاشیه سازی خودداری کردم و مدتی هم سکونشینی را پذیرفتم لذا تصمیم گرفتم که فوتبالم را در خارج از ایران ادامه دهم.

پدرم به همراه مدیربرنامه ام پیگیر کارهای من بودند و از روبین کازان، اشتوتگارت و لیورپول پیشنهاداتی داشتم اما چون هدف من بازی کردن بود؛ تصمیم گرفتم به روبین کازان بروم چرا که هم شهر مسلمانی بود و هم احتمال حضورم در ترکیب اصلی بیشتر از تیم های دیگر بود. در آن زمان باشگاه پرسپولیس برای صدور رضایتنامه ام چند میلیارد پول گرفت. خروج من از تیم پرسپولیس در اصل به این تیم که از شرایط مالی رنج می برد، کمک کرد.

در برهه بعدی وقتی که دایی سرمربی تیم شد و پرسپولیس در پست دروازه بان مشکل داشت، قرار شد من به صورت قرضی به پرسپولیس بازگردم. من در آن مقطع به عشق هواداران و برای اینکه تیم بتواند نتیجه بگیرد به پرسپولیس بازگشتم اما در آن شرایط با من خوب رفتار نشد! من برای بازی و کمک به پرسپولیس آمدم اما رفتند و نیلسون را آوردند. 

حقیقی: زندگی ام را مدیون امام رضا (ع) هستم

البته من به نظر مربیان احترام گذاشتم. در دو بازی جام حذفی من در ترکیب تیم بودم و عملکرد خوبی هم داشتم و تیم را به فینال رساندیم اما وقتی دیدم با این آمادگی هم در لیگ به من بازی نمی رسد، تصمیم گرفتم به اروپا بروم چرا که حضور در جام جهانی برایم خیلی مهم بود. سرانجام به صورت قرضی از روبین کازان به تیم کوبیلای پرتغال رفتم و برای این تیم در لیگ دسته یک بازی کردم. بازی های خوب من در این تیم باعث شد تا به تیم ملی هم دعوت شوم.

بعد از جام جهانی دوباره به لیگ روسیه بازگشتم اما متاسفانه هر تیم فقط مجاز به استفاده از 3 بازیکن خارجی بود که همین موضوع باعث شد با توجه به حضور دروازه بان تیم ملی روسیه، بازی کمتری به من برسد. هدف من حضور در ترکیب اصلی بود و وقتی دیدم در این تیم این اتفاق برایم روی نمی دهد تصمیم گرفتم جدا شوم. این در شرایطی بود که من قرارداد 2 ساله بسته بودم. 

تیم روسی خیلی سعی کرد من را نگه دارد اما در نهایت و در آخرین لحظه تصمیم گرفتم به صورت توافقی فسخ قرار داد کنیم. در این مقطع و برای فسخ قرارداد خیلی اذیت شدم. در همین زمان بود که پیشنهاد پرسپولیس برای حضور در این فصل به من داده شد و من هم که عاشق پرسپولیس بودم، موافقت ضمنی خودم را اعلام کردم اما وقتی دیدم مسئولان برای پیوستن من تصمیم جدی ندارند، تصمیم گرفتم به ماریتیمو پرتغال بروم. 

من تا آخرین لحظه منتظر تماس پرسپولیسی ها ماندم اما وقتی دیدم خبری نیست و برای اینکه وضعیت خودم را مشخص کنم به تیم پرتغالی پیوستم. عاشق پرسپولیس هستم و خودم را مدیون هواداران پرشور آن می بینم و قطعا هر وقت به حضور من نیاز باشد با کمال میل برای خدمت به این تیم خواهم آمد. خوشبختانه حضور وینگادا در تیم جدیدم نیز به من کمک کرد چرا که از من شناخت نسبی داشت. من در چند دیدار برای این تیم بازی کردم و مسئولان و کادر فنی از عملکرد من ابراز رضایت کردند. در نهایت یک مصدومیت گریبانگیرم شد که باعث شد چند هفته از میادین دور شوم؛ اما با توجه به تلاشی که تیم پزشکی انجام داده، این هفته مشکلی برای حضور در ترکیب اصلی نخواهم داشت.

من می خواهم در اروپا پرچم ایران و پرسپولیس را بالا نگه دارم. من توکلم به خداست و قطعا در این راه تمام تلاش خودم را خواهم کرد تا نماینده ای شایسته برای کشور عزیزم باشم.

رمز و رازهای من و امام رضا (ع)

من در روبین کازان پیراهن شماره 88 را بر تن داشتم و این عدد برای خیلی ها عجیب بود؛ چرا که اغلب دروازه بانان را با شماره یک یا 22 دیده بودند. من به خاطر عشق و ارادتی که به مقام امام رضا (ع) دارم از مسئولان این تیم خواستم که شماره 8را به من بدهند اما با توجه به این که این شماره را به هیچ دروازه بانی نمی دهند، تصمیم گرفتم که شماره 88 را به عشق امام هشتم شیعیان بر تن کنم.

حقیقی: زندگی ام را مدیون امام رضا (ع) هستم

شاید جالب باشد که بدانید اسم من قرار بود پدرام باشد اما به واسطه خوابی که مادرم در حرم امام رضا (ع) می بیند اسم مرا به علیرضا تغییر می دهند. یک ماه از بارداری مادر من گذشته بود که ایشان برای زیارت به حرم رضوی می رود. در آنجا می بیند که صاحب یک فرزند پسر می شود که اسم او را علیرضا گذاشته است. 

پس از به دنیا آمدن من اسم مرا علیرضا می گذارند و همیشه ارادت خاصی به این امام دارم و همیشه خودم را مدیون ایشان می دانم.هر وقت که به ایران می آیم، حتما باید به پابوس حضرت بروم تا با آسودگی خاطر از ایران بتوانم جدا شوم. وقتی مردم «کازان» از علت انتخاب این شماره از سوی من اطلاع پیدا کردند، عزم شان برای حضور در مشهد دو چندان شد. مردم در نماز جماعت شهر وقتی مرا می دیدند از علت انتخاب این شماره می پرسیدند که من هم سعی می کردم به بهترین شکل برای آنها از امام رضا (ع) بگویم. 

یک بار که برای زیارت امام رضا (ع) به حرم رفته بودم، فردی هنگام خروج از حرم مرا شناخت و خواست دوباره برای زیارت با من همراه شود. با هم به حرم رفتیم و اعمال زیارت را انجام دادیم و خواستیم نماز بخوانیم که متوجه شدم او و گروه همراهش از برادران سنی هستند. برای ادای نذر خود در سال چندین بار به حرم رضوی می روم. حضور در این مکان مقدس همیشه حس و حال خوبی به من می دهد.

گلری در این دو تیم کار هر کسی نیست

درباره وضعیت فعلی پرسپولیس در پست دروازه بانی نمی شود زیاد صحبت کرد، مربی انتخاب خودش را کرده است و امیدوارم در ادامه دروازه بانان این تیم بهترین عملکرد را داشته باشند. ما در کشورمان شاید به تعداد انگشتان یک دست گلر خوب نداشته باشیم که توانایی بازی در دو تیم پرطرفدار استقلال و پرسپولیس را داشته باشند. بازی در این تیم ها سخت و دشوار است. هر گلری نمی تواند در پرسپولیس خوب بازی کند چرا که پرسپولیس تیم بزرگی است و توقعات از بازیکنان فراتر از حد انتظار است. یک اشتباه ساده می تواند چنان فشاری بر بازیکن تحمیل کند که اگر بازیکن نتواند با آن کنار بیاید؛ منجر به نابودی او می شود.

حقیقی: زندگی ام را مدیون امام رضا (ع) هستم

خیلی از من خواستند که پیراهن حجازی را نپوشم! من بارها گفته ام که از نظر فنی عابدزاده را دوست دارم اما باید به این نکته هم اشاره کنم که در رشد من افرادی چون فرید قلعه دار و یحیوی تاثیرگذار بوده اند. مرحوم ناصر حجازی یکی از افرادی بود که من نسبت به او ارادت خاصی داشتم. ایشان هر وقت مرا می دیدند نکاتی را به من یادآوری می کردند. 

در بازی جام حذفی که من به یاد آن مرحوم خواستم پیراهن او را بر تن کنم، خیلی ها نزد من آمدند که این کار را نکنم! آنها معتقد بودند که من پرسپولیسی هستم و آن مرحوم بازیکن استقلال بوده است اما من به حرف هیچ کدام توجه نکردم و به واسطه علاقه و ارادتی که نسبت به آن مرحوم داشتم با پیراهن او به درون زمین رفتم. در آن دیدار من 3 پنالتی گرفتم و ما به فینال رفتیم. مرحوم همایون بهزادی هم بر گردن من حق زیادی داشتند، ایشان انسانی دلسوز و با شخصیت بودند که در مقاطعی به من در مجموعه پرسپولیس کمک کردند.

خبرسازی مرا ناراحت کرد

در سال گذشته گروهی از رسانه ها علیه من خبرسازی کردند که من از این موضوع به شدت ناراحت شدم! متاسفانه جوی در رسانه های ما وجود دارد که برخی برای افزایش تیراژ اقدام به انتشار اخباری می کنند که خودشان آن را ساخته اند. من در پرتغال هستم اما گروهی علیه من در ایران خبرسازی کردند. به عنوان نمونه گفتند که من ملیت پرتغالی گرفته ام در حالی که اصلا چنین چیزی صحت نداشت. 

من چون در این کشور فوتبال بازی می کردم، کارت اقامت گرفته بودم. من ایرانی هستم و به کشورم عشق می ورزم. من تغییر ملیت ندادم اما خبری که در ایران برای من ساختند چیز دیگری بود. من از این اخبار که الکی و به واسطه درآمدزایی چند نفر خاص در ایران تولید می شود، ناراحتم.از این به بعد قرار است که از طریق پدرم و وکیلم با چنین خبرسازی هایی برخورد کنم!
منبع : bartarinha.ir
source : bartarinha.ir
  • hashem mohammadi

آتنه فقیه نصیری: دایی جان ناپلئون، محبوب‌ترین سریال زندگی من

hashem mohammadi | جمعه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۲:۴۲ ب.ظ

وب‌سایت فرهنگ نیوز:  آتنه فقیه نصیری گفت: دو سال پیش هنگام بازی در سریال «شمعدونی» به بیماری‌ام پی بردم و البته در حال درمانم و خیلی نگران نیستم. خوشبختانه بیماری‌ام پیشرفته نیست و می‌توانم کارهای شخصی‌ام را انجام دهم.


اگر به سال 72 برگردید سریال زیبا و پرطرفدار «خاله سارا» را به یاد می‌آورید که از محبوبیت فراوانی بین مردم برخوردار بود و می‌توانست تمام اعضای خانواده را برای ساعتی پای تلویزیون بنشاند. سارا پزشک جوانی بود که طبق تقاضای خود و برای خدمت به روستایی دورافتاده رفته بود و در آنجا خانواده گمشده خود را جستجو می‌کرد.


فقیه نصیری: خوشبختانه بیماری‌ام پیشرفته نیست


آتنه فقیه نصیری با بازی در این سریال شخصیت سارای مهربان و مقاوم در برابر سختی‌ها و مصائب زندگی را بخوبی به تصویرکشید و از آن شاهکاری عاطفی و تاثیرگذار به وجود آورد. امروز پای صحبت آتنه فقیه نصیری نشستیم تا بیشتر با روحیات او آشنا شویم.


کی و کجا به دنیا آمدید؟


23 آبان سال 1347. در شناسنامه‌ام نوشته شده تهران، اما حقیقتش من در شهر آقاجاری استان خوزستان به دنیا آمدم. پدرم اصالتا اهل کلاردشت مازندران و افسر شهربانی بود. به‌دلیل ماموریت پدرم، خانواده ما تا دوسالگی من در خوزستان سکونت داشتند. من آنجا به دنیا آمدم اما شناسنامه‌ام متولد و صادره از تهران به ثبت رسیده است.


کجا بزرگ شدید؟


در تهران بزرگ شدم و فقط سال 58 به مدت یک سال و نیم در چالوس زندگی کردیم. پدرم در آن هنگام بازنشسته شده بود و تصمیم گرفته بود مدتی را در آنجا بگذرانیم. به جز آن یک سال و نیم که در چالوس گذراندیم بیشتر دوران کودکی و نوجوانی‌ام در خیابان قیطریه گذشت.


کمی راجع به خلق و خوی والدینتان صحبت کنید:


معمولا هرکسی پدر و مادر خود را بهترین پدرومادر دنیا می‌داند و نظر من هم همین است. والدین من دو انسان واقعی و بزرگوار بودند و من همواره خود را مدیون آنها می‌دانم. پدرم نسبت به همه بخشش و مهربانی داشت و براستی به ما درس محبت و انسانیت آموخت. مادرم هم مهربان بود و در عین حال نظم و مقررات را در منزل ما حاکم کرده بود، به طوری که ما بیشتر حرف او را گوش می‌کردیم. آن دو درسهای خوبی به من یادداده‌اند و خاطرات قشنگی از خود به یادگار گذاشته‌اند.


چند خواهر و برادر دارید؟ روابط شما با آنها چگونه است؟


یک خواهر به نام سارا دارم که نزدیک پنج سال از من کوچک‌تر است. معمولا خواهرها در دوران کودکی با هم تفاهم زیادی ندارند. من هم در آن دوران خواهرم را به‌دلیل آن که از من کوچک‌تر بود چندان جدی نمی‌گرفتم، اما در عوض در حال حاضر او را با یک دنیا عوض نمی‌کنم. خواهرم برای من به بهترین دوست و کمک حالم تبدیل شده و ارزش بسیار بالایی در زندگی من پیداکرده است.


به نظر شما دوران کودکی نسل‌های قبل با کودکان امروز چه تفاوتی داشته است؟


نوع زندگی ما در دوران قدیم برخلاف این دوره کاملا دسته جمعی بود. ما در آن دوران دیدارهای مکرری با اقوام خود داشتیم و مرتب یکدیگر را در منزل‌های مختلف به‌خصوص خانه مادربزرگ ملاقات می‌کردیم. منزل مادربزرگم بزرگ بود و گاهی خانوداه‌ها به همراه ده نوه در آنجا جمع می‌شدند. این برای بچه‌ها بهترین فرصت بود که با هم به بازی و شورونشاط بپردازند و انرژی انباشته دوران طفولیت را در بهترین مکان که همان خانه پرمهر مادربزرگ بود تخلیه کنند. در آن زمان بزرگ‌ترها هم به خوبی با شیطنت بچه‌ها کنار می‌آمدند و سروصداها را تحمل می‌کردند. این محدود به منزل مادربزرگ نمی‌شد و ما زمان زیادی را در منزل دیگر اقوام سر می‌کردیم و حتی با دوست و آشنا به مسافرت می‌رفتیم. به راستی آن دوران خوش‌ترین دوران زندگی بود و ما بچه‌ها روزگار بسیار شیرینی داشتیم. ما انواع و اقسام بازی‌های دسته جمعی را انجام می‌دادیم و به شدت از این کار مشعوف می‌شدیم. یکی از بازی‌های محبوب دوران کودکی من کش بازی بود که در مدرسه از بچه‌ها یادگرفته بودم. تابستان‌ها را هم به شنا و ورزش‌های تابستانی می‌گذراندیم. یادآوری هرکدام از این خاطرات برای من سرشار از لطف و لذت است. اما بچه‌های این زمانه بیشتر وقت خود را در تنهایی به سر می‌برند و مجبورند پای بازی‌های کامپیوتری در انزوا به سر ببرند. ما در نسل‌های قبلی فرهنگ اجتماعی شدن را از همان هنگام کودکی یاد می‌گرفتیم اما بچه‌های این نسل به دلیل کم شدن رفت و آمد خانواده‌ها با یکدیگر از این نعمات محرومند.


چه شد که به دنیای بازیگری کشیده شدید؟ از چه‌زمانی احساس کردید که به این حرفه علاقه دارید؟


فقیه نصیری: خوشبختانه بیماری‌ام پیشرفته نیست


من به بازیگری فکر نمی‌کردم و خیلی اتفاقی وارد این عرصه شدم. اولین بار سال 69 بود که آقای بیضایی نقشی را برای فیلم مسافران به من پیشنهاد کردند. البته من در آن فیلم بازی نکردم، اما بعد از آن آقای ابوالحسن داوودی به من پیشنهاد بازی در فیلم جیب‌برها به بهشت نمی‌روند را دادند و من قبول کردم. به همین راحتی سر از دنیای بازیگری درآوردم و در این حرفه باقی ماندم.


به نظر شما پیشرفت فرهنگی مردم در دوره‌های اخیر چه بوده است؟


به نظر من مردم نسبت به امتیازها و سجایای وجود خود آگاه‌تر شده‌اند. دیگر مثل دوره‌های قبلی لازم نیست یک دختر فکرکند حتما باید در سن بیست سالگی ازدواج کند و بلافاصله بچه‌دار شود. شاید پیشتر این اصول که به طرزی بسته و خشک بین مردم جاافتاده بود همه را ملزم به اطاعت می‌کرد و به همین دلیل همه اصرارداشتند برطبق همان اصول از پیش تعیین شده عمل کند. خوشبختانه الان طرزفکر مردم باز و روشن‌تر از گذشته شده و انسان‌ها می‌توانند خودشان برای زندگی خویش تصمیم‌گیری کنند و من بابت این مساله خرسندم.


در روابط زناشویی زن و مردی که کنار یکدیگر قرار می‌گیرند، چگونه می‌توانند زندگی بهتری داشته باشند و برای هم، همسران بهتری باشند؟


سوال سختی است. اما به نظر من زن و مرد درعین حال که به یکدیگر علاقه دارند نباید بیش از وابسته شوند. هرکدام باید برای حریم شخصی همسر خود و فضایی که به طور معقول هر انسانی برای خود لازم دارد ارزش قائل شوند. درست است که زن و مرد درکنار هم از من به ما تبدیل می‌شوند اما نمی‌توان فرد را به دلیل ازدواج به طورکلی از استقلال محروم کرد. زوجین باید به این استقلال احترام بگذارند.


در زندگی‌تان تا چه‌اندازه فرد هدفمندی هستید؟ آیا از شکست می‌ترسید؟


هدفمند هستم اما احساس می‌کنم باید پشتکار بیشتری داشته باشم. راستش را بخواهید از شکست کمی می‌ترسم اما این را دلیل آن نمی‌دانم که از زندگی دست بکشم و هیچ کاری را از ترس شکست خوردن انجام ندهم. اگر در راهی شکست بخورم بلافاصله به راهی دیگر می‌اندیشم و چیزی را جایگزین آن عملکرد قبلی می‌نمایم. این شیوه کمک می‌کند که بتوانم خط سیر زندگی ام را در مسیری درست ادامه دهم.


برای شاد شدن خود چه می‌کنید؟


به معاشرت کردن با خانواده و دوستان اهمیت می‌دهم و از بودن با آنها لذت می‌برم. از این گذشته، فیلم می‌بینم، موسیقی گوش می‌کنم، کتاب مطالعه می‌کنم و با دیگر سرگرمی‌های سالم و لذتبخش روحیه ام را تقویت می‌کنم.


تا چه‌ اندازه اهل محبت کردن به دیگرانید و حد و مرز آن چیست؟


فقیه نصیری: خوشبختانه بیماری‌ام پیشرفته نیست


تا جایی که از دستم بربیاید به دیگران محبت می‌کنم اما چیزی که در این زمینه برایم اهمیت دارد این است که آیا طرف مقابل این محبت را درک می‌کند یا نه. مطمئنا به فردی مهرمی ورزم و محبت می‌کنم که توان درک محبت را داشته باشد. اما به طورکلی مهر و عاطفه دیگران در قلبم وجود دارد و دوست دارم به آنها خوبی کنم و مهرورزی نمایم. در این میان، خانواده برایم ارزشی بسیاربالاتر دارد و من اوج عشق قلبی‌ام را به خانواده عزیز و دوست داشتنی‌ام تقدیم می‌نمایم.


ولی معتقد هستم افراط در هر کاری خوب نیست، در برخورد با آدم‌های اطرافمان هم نباید بیش از اندازه محبت کنیم، به قول معروف اندازه نگهدار که‌ اندازه نکوست.


زن بودن را معجزه خوانده‌اند، نظر شما چیست؟


زن توانایی مادر شدن، زایش و متولدکردن یک موجود دیگر را دارد و از این رو، معجزه‌ای بزرگ در عالم هستی محسوب می‌شود. این که می‌تواند یک انسان دیگر را در قالب کودکی خرد به دنیا بیاورد، در دامان پرمهر خود رشددهد و به سامان برساند اعجازی بی‌نظیر است و موهبتی بزرگ برای او به‌شمار می‌رود. و همه زنان باید قدر ارزش مادری خود را بدانند و بدانند ارزشی اسمانی است.


حال که به موضوع اعجاز زن بودن رسیدیم بحث راجع به مهریه‌های گزاف را هم مطرح کنیم. آیا مهریه سنگین به زن ارزش می‌بخشد یا موجب استحکام زندگی او درکنار شوهرش است؟


من این مساله را قبول دارم که زن به تامین مالی و امنیت احتیاج دارد اما گمان نمی‌کنم این امنیت با یک نوشته در کاغذ تضمین شود. مرد باید قول مبلغی را بدهد که توان پرداختش را داشته باشد و موضوع عندالمطالبه را رعایت کند، اما خانم‌ها هم نباید مبالغ گزاف را درخواست کنند و می‌بایست با این مساله کاملا معقول رفتارکنند. یک یادداشت برروی برگه مهریه ضامن امنیت هیچ زنی نیست و به نظر من اگر مردی می‌خواهد حس فراغ خاطر را به همسر خود هدیه کند باید در همان ابتدای ازدواج مبلغ مهریه را به او تقدیم نماید.


بعضی از والدین بیش از حد خرج فرزند خود می‌کنند. مثلا چند سال است که برخی از پدر و مادرها ماشین‌های لوکس گرانقیمت برای دختر یا پسر خود می‌خرند و به این ترتیب جوان بیست ساله سوار خودرو صد میلیونی ویراژ می‌دهد و حسرت بر دل همسن و سالان خود می‌گذارد، بی‌آن‌که حتی ریالی از پول آن را خود پرداخت کرده باشد. در این باره چه نظری دارید؟


بچه‌هایی که از سوی والدین بیش از حد تامین می‌شوند و در اوج جوانی بدون هیچ کاروتلاشی به هررفاهی دست می‌یابند بعدها از لحاظ شخصیتی دچار مشکل می‌شوند و دستخوش تخریب قرارمی گیرند. اما من این را قبول ندارم که یک نفر نباید داشته باشد چون دیگران به دارایی او غبطه می‌خورند. ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که انسان‌های آن با هم متفاوتند و هرکس باید اختیار زندگی خودش را داشته باشد تا آن‌گونه که می‌خواهد زندگی کند. اگر کسی می‌خواهد برای فرزند خود گران‌ترین خودرو را تهیه کند جوان‌های دیگر نباید به او غبطه بخورند و باید یاد بگیرند که با این تفاوت‌ها کنار بیایند. اما با این موافقم که رفاه بیش از حد موجب تخریب جوان است.


شما بیشتر به قناعت و ساده زیستی گرایش دارید یا تجمل‌گرایی و مخارج فراوان؟


من به هیچ وجه اهل تجمل‌گرایی نیستم و در منزلی ساده با یک‌سری وسایل ساده زندگی می‌کنم. مثلا تلویزیونی که دارم مدل قدیمی است و ال‌سی‌دی یا ال‌ای‌دی نگرفته‌ام. خیلی‌ها به من می‌گویند تلویزیونت را با یک مدل جدید عوض کن اما من پاسخ می‌دهم این تلویزیون جوابگوی نیاز من است و هر وقت سوخت یک تلویزیون جدید می‌گیرم. به‌طورکلی به ساده زیستی علاقه دارم و از این سبک زندگی راضی ام. اما گاهی اوقات در بعضی موارد که احساس می‌کنم روحم احتیاج دارد برای خودم خرج می‌کنم تا شادابی روحم حفظ شود مثلا به مسافرت می‌روم تا خوشحال و بانشاط شوم.


رمز محبوبیت را در چه می‌دانید و به باور شما چرا بعضی از انسان‌ها به طورکلی فردی عزیز و دوست‌داشتنی برای اکثر افراد محسوب می‌شوند؟


فقیه نصیری: خوشبختانه بیماری‌ام پیشرفته نیست


من اصلی‌ترین راز جذابیت و محبوبیت را در راستگویی و صداقت می‌دانم. این هنر زیبایی است که یک نفر بتواند خودش باشد و به دور از هر دورویی و تقلب و تزویر، هر آنچه را در وجودش است بدون هیچ رنگ آمیزی به دیگران تقدیم نماید و هرکس این‌گونه زندگی کند در قلب دیگران از جایگاه ویژه‌ای برخوردار می‌شود.


کدام خصلت آدم‌ها شما را ناراحت می‌کند؟


پشت سر هم حرف‌های نادرست زدن و غیبت کردن مرا خیلی ناراحت می‌کند. مثلا چندی پیش با شیطنت یک آشنا در فضای مجازی و اینترنت نوشتند که من با کارگردانی انگلیسی ـ آمریکایی ازدواج کردم، در حالی که اصلا چنین چیزی واقعیت ندارد و من در تعجبم که چرا برخی از ما آدم‌ها از حاشیه درست کردن برای دیگران لذت می‌بریم. همین‌جا اعلام می‌کنم من هرگز با این شخص ازدواج نکرده‌ام و آن شخص هم حتما از این خبر کذب ناراحت می‌شود و نادرست است که ما همنوعان خود را آزار دهیم.


غیبت کردن و حرف درآوردن برای دیگران خیلی خیلی ناشایست است و همه باید این خصلت را از خود دور کنیم.


نظرتان راجع به عمل جراحی‌های زیبایی فراوانی که در این دوره زیاد انجام می‌شود، چیست؟ بعضی از خانم‌ها انواع و اقسام عمل‌ها را انجام می‌دهند و باز هم به‌دنبال روش‌هایی نو برای زیباتر شدنند. آیا با این کار موافقید؟


این طبیعی است که هرکسی دوست داشته باشد زیباتر شود و چهره‌ای قشنگ‌تر داشته باشد. اما دلیل این عمل‌های جراحی زیبایی چیز دیگری است. مدت زمانی است که یک سری رسانه‌ها تبلیغ اعمال خاصی برای زیبایی را می‌کنند و روش‌های خاصی را برای زیباتر شدن به صورت اپیدمی درآورده‌اند؛ گویی استانداردهای زیبایی همین است که اینها تعیین می‌کنند. به طور طبیعی هرکسی هم می‌خواهد زیبا باشد و این باعث می‌شود تا عمل جراحی‌های مد روز طرفداران فراوانی پیداکنند. البته این کار درست نیست و الزاما اجرای روشی که مد است چهره‌ای قشنگ به همراه نمی‌آورد. اما ما هم نمی‌توانیم خانم‌ها را از انجام این کارها منع کنیم. آنها وقتی از این و آن می‌شنوند که فلان خانم بینی‌اش را عمل کرده و گونه و لب‌هایش را برجسته کرده و خیلی چهره خوبی پیدا کرده، گمان می‌کنند که همین روش می‌تواند به آنها هم زیبایی ببخشد. در واقع یک جوان باید خیلی اعتماد به‌نفس داشته باشد تا بتواند اسیر این استانداردهای کلیشه‌ای نشود و همه هم به این اعتماد به نفس دست نیافته‌اند.


بعضی افراد به‌خصوص خانم‌ها در مقام مدیر و مدبر خانواده به حفظ اسرار داخلی زندگی اهمیت می‌دهند، اما عده‌ای دیگر براحتی جزئیات خصوصی‌ترین مسائل زندگی‌شان را در اختیار دیگران قرار می‌دهند و به بهانه درددل کردن چیزی از زندگی شخصی خود و اعضای خانواده‌شان را برای دیگران نامکشوف نمی‌گذارند. با این دسته افراد مشکلی ندارید؟


من با آبروداری موافقم و به هیچ وجه روش افرادی که اسرار زندگی‌شان را برای دیگران بازگو می‌کنند نمی‌پسندم. خودم مسائل زندگی خصوصی‌ام را به‌راحتی برای دیگران بازگو نمی‌کنم و بر این باورم که دلیلی ندارد دیگران همه چیز را راجع به من بدانند. به طور قطع در هر زندگی اسرار خصوصی نهفته است که ممکن است دانستنش برای عده‌ای انسان‌های کنجکاو شیرین باشد اما آن اسرار باید در صندوقچه‌ای حفظ شوند و کلید آن نباید به دست هیچ محرم و نامحرمی بیفتد.


بیماری ام اس که خودتان از ابتلا به آن خبر دادید، هواداران‌تان را نارحت کرد، چگونه متوجه این بیماری شدید؟


دو سال پیش هنگام بازی در سریال «شمعدونی» به بیماری‌ام پی بردم و البته در حال درمانم و خیلی نگران نیستم. خوشبختانه بیماری‌ام پیشرفته نیست و می‌توانم کارهای شخصی‌ام را انجام دهم. به هر حال چندان این بیماری را برای خودم بزرگ نکرده‌ام، با آن کنار آمده‌ام و تعجب هم می‌کنم که چرا بیماری من این‌قدر برای دیگران مهم است.


فقیه نصیری: خوشبختانه بیماری‌ام پیشرفته نیست


خوب چون مردم شما را دوست دارند.


مردم لطف دارند ولی جای نگرانی نیست.


این روزها در فیلم یا سریالی هم مشغول بازی هستید؟


نه، ترجیح می‌دهم فعلا کار نکنم. با آمپول‌هایی که به خاطر بیماری‌ام تزریق می‌کنم تا 24 ساعت دچار تب و لرز می‌شوم و به همین خاطر پیشنهادی را نپذیرفته‌ام تا کمی استراحت کنم.


با توجه به بیماری‌تان آیا در نوع تغذیه‌تان تغییری ایجاد شده است؟


نه، چیزی تغییر نکرده و همه چیز مثل سابق است.


پزشکان برایتان ورزش یا کار خاصی تجویز نکرده‌اند؟


فقط پیاده‌روی سبک و ملایم. و این برایم خیلی خوب است و آرامم می‌کند.


چقدر مراقب تغذیه‌تان هستید؟


من آدم خوش خوراکی هستم و هر چیزی را که دوست داشته باشم می‌خورم و از آن لذت می‌برم. پرهیز خاصی هم که ندارم.


مصرف سرخ کردنی‌ها را کم نکرده‌اید؟


نه، بیماری من پرهیز غذایی ندارد و همه چیز می‌خورم.


در زندگی‌تان بیشتر اهل عجله هستید یا آرامش؟


عجله، عجله، عجله! (با خنده)


به چه نوع موسیقی بیشتر علاقه دارید؟


بیشتر موسیقی خارجی گوش می‌دهم، اما به موسیقی سنتی ایران علاقه زیادی دارم.


به شعرا علاقه دارید؟


بله علاقه دارم. نیما یوشیج و شفیعی کدکنی شعرای محبوب من هستند.


فقیه نصیری: خوشبختانه بیماری‌ام پیشرفته نیست


چه کتاب‌هایی مطالعه می‌کنید؟


کتاب‌های گوناگون مطالعه می‌کنم و در عالم ادبیات از هر باغی گلی می‌چینم. به رمان خیلی علاقه دارم، و از کتاب‌های روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و تاریخی هم به‌شدت استقبال می‌کنم. یکی از کتاب‌هایی که خیلی دوست داشته‌ام و از مطالعه‌اش لذت برده‌ام کتاب مرشد و مارگاریتا اثر بولگاکف نویسنده روس بوده است.


عضو شبکه‌های اجتماعی هستید؟


نه نیستم. حقیقتش علاقه چندانی به این شبکه‌ها ندارم و آنها را جذاب نمی‌دانم. مدتی پیش به دلیل تشویق دیگران صفحه اینستاگرام بازکردم. در این صفحات برای من پیام زیاد می‌آمد و به خصوص یکی از خانم‌ها خیلی سریع برای من پیام‌های پی‌در‌پی می‌فرستاد. من برای او نوشتم که خانم شما به من لطف دارید که مرتب پیغام می‌فرستید اما من در ساعت‌های مختلف روز این فرصت و روحیه را ندارم که لحظه به لحظه به شما پاسخ بدهم و جوابگوی تمام کامنت‌های شما باشم. متاسفانه برداشت این خانم از حرف من بد بود و با نفرین و ناسزا به من پاسخ داد. من چنان از این عکس‌العمل ناراحت شدم که تصمیم گرفتم صفحه اینستاگرامم را خصوصی کنم. همین عوامل باعث می‌شود حس کنم شبکه‌های اجتماعی زیاد جذاب و کارگشا نیستند و کمتر سراغشان بروم.


در میان سریال‌های قدیمی و جدید به کدام‌ها بیشتر علاقه دارید؟


محبوب‌ترین سریال زندگی من دایی جان ناپلئون بوده است، اما در سال‌های اخیر هم سریال‌های خیلی خوبی ساخته شده‌اند. از تماشای سریال‌های پشت‌بام تهران و بیمار استاندارد لذت فراوانی برده‌ام.


در میان کارهایی که خودتان انجام داده‌اید، کدام را بیشتر دوست داشته‌اید؟


داستان یک شهر و مدار صفر درجه. به این دو کار بسیار علاقه دارم و به هردو افتخار می‌کنم.


آشپزی‌تان چطور است؟


خوب است. در حد نیاز می‌توانم آشپزی کنم.


سایر هنرها چطور؟ تا چه حد اهل دیگر هنرها هستید؟


اعتراف می‌کنم که جز بازیگری با هنرهای دیگر آشنایی چندانی ندارم. اما در عوض خواهر عزیزم هزارویک هنر دارد. او گرافیست و نقاش است، مجسمه‌سازی و سفالگری می‌کند، چاپ روی پارچه انجام می‌دهد و انواع لوازم زینتی را می‌سازد. به نظر می‌رسد که او بخش عمده هنر را به ارث برده و چیزی برای من باقی نگذارده است!


شما بازیگری توانا هستید و در این عرصه قابلیت هنری خود را ثابت کرده‌اید. حال کلام آخر خود را با هموطنان و خوانندگان بفرمایید.


دوستشان دارم و آرزو می‌کنم که همه آنها قدر زندگی خودشان را بدانند تا بتوانند در فضایی شاد و دور از هر نوع غم و اندوه روزگارشان را بگذرانند. با بهترین آمال و آرزوهای من برای تمامی‌شان.


منبع :bartarinha.ir

source : bartarinha.ir

  • hashem mohammadi